جدول جو
جدول جو

معنی ابن الحداد - جستجوی لغت در جدول جو

ابن الحداد
(اِ نُلْ حَدْ دا)
فقیهی از پیروان مذهب محمد جریر طبری. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُلْ)
چند تن بدین کنیت مذکورند و مشهورتر ابوالعباس احمد بن محمد بن احمد ازدی اشبیلی، شاگرد شلوبین ابوعلی عمر بن محمد اشبیلی، ادیب و محدث. کتبی در فن خویش تألیف کرده مشهورتر از همه نقد و ایراداتی است بر مقرب. وفات به سال 501 ه. ق. و محمد بن عبدالله بن محمد نحوی قرطبی. رجوع به ابوالحسن محمد بن عبدالله بن محمد... شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُلْ حَدْ دا)
ابوبکر محمد بن احمد بن محمد بن جعفر الکنانی. فقیه شافعی مصری. صاحب کتاب الفروع. شاگرد ابواسحاق مروزی. متولی قضاء و تدریس به مصر. وفات در 79 سالگی 344 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ابن منقذبن عمرو، مکنی به ابن الحدادیه. از بنی سلول بن کعب، از خزاعه شاعر جاهلیت است که شجاع و خونریز و چپاولگر بود. قوم خزاعه در بازار عکاظ ازاو بیزاری جستند از این رو وی به مادرش نسبت داده میشود. اشعارش در طبقۀ دوم عصر خود قرار دارد. وی به دست یکی از طایفۀ بنی مزینه هنگام چپاول آنان به قتل رسید. (الاغانی ج 13 ص 2) (الاعلام زرکلی ج 2 ص 802)
لغت نامه دهخدا
راهگذری (ترجمان القران) راه نشین رهگذری: ابن السبیل راهگذاری است اگر توانگر باشد و اگر درویش بحکم مهمانی بتو فروآید... در اصطلاح فقیهان مسافری که در شهر خود توانگر است لیکن در سفر بی زاد و راحله مانده است و توانایی رفتن بخانه خود را ندارد. به چنین کس زکات میتوان داد، جمع ابناالسبیل
فرهنگ لغت هوشیار